جواهری دیگر از شرق دور

"پرتو عمودی آفتاب"
یا
"در اوج تابستان"

صدای زنگ ساعت، اول صبح، خانه­ای سرشار از رنگهای زیبا و چشم­نواز، شهر هانوی در ویتنام، یک روز معمول تابستان، بیدار شدن پسر و دختری جوان از خواب (خیلی زود می­فهمیم که برادر و خواهرند)، آکنده شدن فضای خانه از صدای ترانه­ای زیبا، ورزش صبحگاهی برادر و خواهر ... . این سکانسی است که بارها (با واریاسیونهایی البته) چون موتیفی در تمام طول فیلم تکرار می­شود. در نخستين بار، پس از اين سكانس، "های"- برادر - و "لین" – خواهر - به دو خواهر بزرگترشان "سوانگ" و "خان" و شوهرانشان مي­پيوندند برای مراسم سالگرد درگذشت مادر مرحومشان. آیینی که با جزئیات در فیلم نمایش داده می­شود. فیلم آرام و با نمایش جزئیاتی ساده و به نظر پیش افتاده جلو می­رود. به تدریج و با پیشرفت پیرنگ اعضای این خانواده و روابطشان با هم آشكارتر مي­شود. همه چیز در آرامش و تعادل پیش می­رود. ولی آدمها در پس این تعادل و آرامش رازهایی در دل نهان دارند. رازهایی که آشکار شدنشان می­تواند تعادل و آرامش این جهان را بر هم بزند.



"پرتو عمودی آفتاب" سومین فیلم "تران آن هونگ" فیلمساز ویتنامی است، کسی که از سیزده سالگی به فرانسه مهاجرت کرده، در آنجا درس سینما خوانده در فضای فرهنگی آنجا رشد کرده و به گواهی سه فیلمش سینمای مدرن را بسیار خوب دریافته و شاید به جرات با همین سه فیلم به مقام و مرتبه­ی بسیاری از استادان این سینما نزدیک شده است. "تران آن هونگ"، که کشفش را در ایران بی شک مدیون مجید اسلامی هستیم، فیلمسازی بسیار گزیده کار نیز هست؛ کارنامه­ای با تنها سه فیلم در طول نزدیک به پانزده سال گذشته، "بوی انبه کال" (1993)، "دوچرخه" (1995) و همین "پرتو عمودی آفتاب" (2001)؛ و برای دوستداران این سه فیلم چه دلپذیر است شنیدن این خبر که او پس از هفت سال سکوت، فیلمبرداری چهارمین فیلمش را تازگیها آغاز کرده است.

"تران آن هونگ" بر خلاف کم کاریش اما با همین سه فیلم توانسته سبک شخصی و بسیار متفاوت خود را معرفی کند. فیلمهایی با فضایی به شدت استلیزه، با استراتژی­های متفاوتِ قصه گویی که، از جمله، بسیار سینمای "یاسوجیرو ازو" فیلمساز بزرگ ژاپنی را به یاد می­آورند. فیلمهایی با عدول از کشمکشها و درگیریهای متداول دراماتیک و حذف بسیاری از نقاط اوج داستانگویی مرسوم و به جای آن تاکید بر ایده­ها و لحظه­هایی که از نگاه داستانگویی متداول لحظه­هایی مرده محسوب می­شوند. (از این نظر شاید بتوان "دوچرخه" را کمی متفاوت از دو فیلم دیگر خواند. فیلمی که در آن تاکید بر تضادهای دراماتیک نقشی بسیار پر رنگ دارد؛ هر چند که پرداخت بسیار متفاوت "تران آن هونگ" از داستان کهنه­ی تضادهای اجتماعی و بهره­کشی از آدمهای فقیر، چنان تجسم غریبی به فیلم داده که "دوچرخه" را به یکی از عجیب­ترین و شگفت­انگیزترین فیلمهای این مدل آشنا بدل کرده است). ... و در کنار آن وجه بصری شگفت انگیزي که شاید هر نما از این سه فیلم را به یک تابلوي نقاشی مملو از زیبایی­ها و جزئیات حيرت انگيز بدل می­کند.


خط داستانی فیلمنامه­ی "پرتو عمودی آفتاب" بسیار کم رنگ است. داستان فیلم در فاصله­ی زمانی یک ماهه می­گذرد. در فاصله­ی دو آئین بزرگداشت مرگ مادر و (درست یک ماه بعد) بزرگداشت مرگ پدر. داستان ظرفیتهای دراماتیک بالقوه­ای دارد. کشش عجیب "لین" به برادرش، خیانت خواهر بزرگتر- "سوانگ"- به شوهرش و همزمان رابطه­ی پنهانی شوهر با زنی دیگر (رابطه­ای که می­فهمیم قدمتی طولانی دارد) و مرد را بر سر دوراهی انتخابی سخت قرار داده است. یا رابطه­ی خواهر دیگر- "خان"- با شوهر نویسنده­اش ... ولی مسئله اینجاست که فیلم با این اتفاقات بالقوه دراماتیک همان برخوردی را می­کند که با بسیاری از اتفاقات به لحاظ داستانی غیر دراماتیک و بی­اهمیت. "تران آن هونگ" در این فیلم روایت را بیشتر با پرداخت سینمایی پیش می­برد، به این ترتیب با میزانسن، حرکات دوربین، تدوین و به ویژه استفاده فرمی از عنصر تکرار می­کوشد به این فیلم انسجام ببخشد.

"پرتو عمودی آفتاب" هم نظیر فیلم اول "تران آن هونگ" نمایشگر یک چرخه است. جایی در مراسم بزرگداشت مادر، دخترها به زمزمه از احتمال رابطه­ی پنهان مادرِ درگذشته با مردی به نام "تووان" می­گویند، چیزی که البته در امکان وقوعش شک دارند. فیلم جلو می­رود، به تدریج خواهر بزرگتر را درگیر رابطه­ای پنهان با مردی به نام "تووان" می­بینیم. فیلم آنقدر نشانه در اختیارمان می­گذارد که حدس بزنیم خواهر کوچکتر که حالا حامله شده مسیری مشابه را طی خواهد کرد و به همین طریق احتمالا "لین" خواهر کوچکتر نیز. و از این طریق است که پی به راز پنهان زندگی مادرِ درگذشته نیز می­بریم؛ که زندگی کنونی دخترها بازتابی است از زندگی مادرِ درگذشته و زیبایی فیلم از جمله در آن نمای عجیبِ در اواخر فیلم از سه خواهر در آغوش یکدیگر هم هست که چون موجودی سه سر تصویر می­شوند – تصویری از مادر درگذشته؟ و این گونه است که فیلم می­تواند در طول زمانیِ یک ماهه­ی پیرنگ "گذشته" و از این طریق "آینده" را باز سازد. این چرخه­ای است که گویا مدام تکرار می­شود؛ ولی چيزي كه مهم است این چرخه­ای محتوم نیست و این تفاوت فیلمهای "تران آن هونگ" است با بسیاری از فیلمهای ایدئولوژیک بودیسم که از شرق دور می­آیند؛ به عنوان نمونه فیلمِ در ایران معروفِ فیلمساز کره­ای، کیم کی دوک، با نام "بهار، تابستان، پاییز ... و بهار".


تکرار، تکرار و تکرار. این استراتژی غالب فرمیِ "تران آن هونگ" در "پرتو عمودی آفتاب" است. دامنه­ی تکرارها در فیلم صرفا ایده­های داستانی را شامل نمی­شود که برعکس و شاید به دلیل آن، فرم روایی و الگوهای سبکیِ پیشبرد فیلم هم سرشار از تکرارهای دلپذیر است. "لین" با برادرش گرم گفتگو است، می­رود تا برای برادرش سیب زمینی بیاورد برای خوردن. صحنه قطع می­شود به "خان" و شوهرش در حال خوردن سیب زمینی. "لین" و "های" در حال رقصیدنند، قطع می­شود به "سوانگ" و "تووان" که در حال رقصند ... . شاید بتوان در کلی­ترین حالت الگوی پیشبرنده­ی فیلم را به این صورت معرفی کرد: نماي اول که حاوی نشانه­ی است چون الف (که می­تواند طیف وسیعی از ایده­های مضمونی تا بصری را شامل ­شود) قطع می­شود به نماي دوم که حاوی نشانه­ی الف نیز هست. نماي دوم که به علاوه حاوی نشانه­ی ب نیز هست قطع می­شود به نماي سوم که حاوی نشانه­ی ب و نیز ج هست. نمای سوم قطع مي­شود به .... .

و زیبایی فیلم در اینجاهاست؛ در صحنه­هایی که گویا هیچ اتفاقی در آنها نمی­افتد. آنجا که سه خواهر به آرامی در حال آماده کردن غذای مراسم بزرگداشت مادرند؛ طبیعت چنان تصویر می ­شود که گویا ناچیزترین اتفافی در آن حادثه­ای استثنایی است. آنجا که با شگفتی به بدن مرغ پرکنده شده می­نگرند ... آنجا که "سوانگ" در کنار عاشق "پنهانش" دست بر روی کاسه­ای پر آب می­گذارد و تکانش می­دهد و دوربین مکث می­کند بر روی لرزشهای سطح آب؛ لحظه­هایی که جادویی­اند. تجربه دلپذیر تماشای "پرتو عمودی آفتاب" بیش از هر چیز شاید یادآور تجربه خواندن یک شعر ناب یا گوش سپردن به یک قطعه موسیقی باشد، این فیلمی است که می­توان بارها و بارها دید. نه به خاطر این یا آن محتوای خاص که شاید بیش از هر چیز به خاطر "موتیف"هایی که به زیبایی در طول فیلم پراکنده­­اند. شاید حتی نه به خاطر این موتیف­ها که به خاطر کلیت یگانه­ای که از کنار هم قرار گرفتن آنها پدید می­آید و شاید به خاطر جادویی که این فضا را احاطه کرده. این فیلمی نیست که این نوشته یا هر نوشته­ی دیگری بتواند توصیفش کند.

و ... صدای زنگ ساعت، اول صبح، خانه­ای سرشار از رنگهای زیبا و چشم­نواز، شهر هانوی در ویتنام، یک روز معمول تابستان، بیدار شدن "های" و "لین" از خواب، آکنده شدن فضای خانه از صدای ترانه­ای زیبا، ورزش صبحگاهی برادر و خواهر ... . پیوستن "های" و "لین" به دو خواهر بزرگترشان "سوانگ" و "خان" و شوهرانشان برای مراسم سالگرد درگذشت پدر. "های" می­پرسد چرا فقط مراسم "مرگ" است که اینقدر مهم است؛ چرا هیچوقت برای پدر سالگرد تولد نمی­گرفتیم. و راستی چرا این مراسم اینقدر مهم است؟

نظرات

  1. از تران آن هونگ بوی انبه کال را دیده ام که فیلم زیبایی بود. نوشته های شما من را وادار می کند حتی حالا هم که در حال و هوای چنین فیلم هایی نیستم به تماشایشان بنشینم.

    پاسخحذف
  2. وحید جان سلام
    فیلم را به توصیه خودت دیده بودم. اگر پاراگراف یکی مانده به آخر را نمی نوشتی یادداشتت ناقص می ماند و زیبایی فیلم در قالب نکات تکنیکی محو.
    من فیلم را برای لذت بردن دیدم و چنان لذتی بردم که از خواندن شعری زیبا و یا موسیقی ای دلنشین. به نظرم کلیت فیلم زیباست. نمی دانم چه چیز آنرا تا به این حد زیبا کرده است ولی می دانم که هز لحظه اش در عین سادگی آنقدر پیچیده است که می توانی فیلم را در هر کجایش نگه داری و به آن لحظه بیندیشی.ا
    رابطه خواهر بزرگتر با معشوقش. رابطه ای پر از سکوت. سکوتی مقدس که اگر شکسته شود رابطه گسسته خواهد شد. ا
    رابطه خواهر وسطی با شوهر نویسنده اش که از جنس عشق زن و شوهری است. عشقی که ستونش بر دلواپسی های روزانه است و شکی که دامنگیر زن است و دست آخر رابطه خواهر کوچکتر با پسری که دوستش دارد و عشقی در عین ناپختگی است. عشقی از جنس عشق های بجه گانه یا عشق دوران نوجوانی.ا
    و در مقابل هر زن و هر سه نوع عشق مردی قرار دارد با نگرشی مردانه نسبت به عشق.
    شوهر خواهر اول در حال دست و پنجه نرم کردن با عشق پدری.عشق به فرزند. دو فرزند در دو مکان مختلف. شوهر خواهر میانی در فاصله میان عشق و سکس و مرد خواهر کوچک در نگرانی آنکه مبادا عشقش او را از در برابر دختری که دوستش دارد کوچک کند.
    سه زاویه دید زیبا از نگاه مردانه به عشق.

    باز هم ممنون
    امیدوارم توضیحاتم به یادداشت زیبایت لطمه نزده باشد.ا
    احسان

    پاسخحذف
  3. in filmo nadidam motasefane
    ama too ghesmate pishnahade film...life of others ro farda shab mibinam
    childeren of men ro didam,revayat naboodie ensan,cheghad nazdik.cheghad bicharast in mojoode fani

    پاسخحذف
  4. dar morede lives of others neveshtam,doost dashti ye sari bezan...

    پاسخحذف
  5. سلام دوست عزیز. کمتر کسی رو میشناسم که از گریناوی فیلم دیده باشه. اصولا فضای سینمایی ایران با گریناوی بیگانه است. و جالبه که شما عنوان وبلاگتون به نام این کارگردان هست و البته فیلمهای جالبی رو هم بررسی میکنید. بخصوص مورد آخر. از گریناوی فیلمهای هشت و نیم زن / صد سالگی سینما / آشپز دزد همسرش و فاسق او / کتاب بالشی / باغ وحش رو دیدم. بشدت دنبال کارهای ریز و درشت گریناوی و کارگردان های امثال اون هستم. با توجه به اینکه شما چنین فیلمهایی رو دیدین حتما منبع فیلم مناسبی دارین یا کسی رو سراغ دارین. من اگر ممکن هست میخواستم کسی رو معرفی کنید یا نمیدونم به یه طریقی اگر برای شما مقدور هست نشانی ای کسی رو بگین تا من فیلمهای مورد نظرم رو پیدا کنم. هزینه اش رو هم میپردازم. من دنبال کارهای کنجی میزوگوشی و آندره کونچالوفسکی و میکلوش یانچو و پیتر گریناوی و ماساکی کوبایاشی و آندره وایدا هستم. به وبلاگم سری بزنید و از طریق میل در صورت ممکن با خبرم کنید. مرسی

    پاسخحذف
  6. بهتر بود اسم اصلیه یه فیلم کنار تیترت که به شکل
    ("پرتو عمودی آفتاب"
    یا
    "در اوج تابستان")
    مینوشتی تا حداقل اگه یکی از نقد خوشش اومد دانلودش کنه.خیلی ضد حاله اگه نقد به این طولانی ای رو ادم بخونه و اگه خوشش اومد نتونه ببینتش
    من یکی که تا نصف خوندم دیدم از اسم انگلیسیه فیلم خبری نی منصرف شدم بقیشو بخونم.

    پاسخحذف
  7. دوست خوب من لینک فیلم یا سازنده اش که در متن بود. خواننده ی کنجکاو می تواند براحتی از طریق آن وارد imdb شود و اطلاعاتی را که نیاز دارد ببیند. اگر واقعا کنجکاو باشد

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار