خانهی پدری
درهای پنهان، استخوانهای مدفون در ستایش انضمامیتِ میزانسن خانهی پدری در همچون چراغ راهنما عنوانبندی بسیار خلاقانهی خانهی پدری از همان لحظهی آغازین موتیف محوری فیلم را به حرکت درمیآورد: در، درها و درگاهها. این فیلمِ باز و بستهشدن درهاست. درها مدام باز و بسته میشوند، به صدا در میآیند، آدمها از میان درها میگذرند، در آستانهی درها و مقابل درگاهها توقف میکنند و حرف میزنند. فیلم عامدانه و گاه حتی لجبازانه کنشهای محوریِ درام خود را با درها و درگاهها گره میزند. از طریق همین درهاست که پیکرهی جهان فیلم مفصلبندی میشود، «روایت» شکل میگیرد، هویت و مادیت مییابد، پیچیده میشود و در نهایت به خود، به لحظهی آغاز، بازمیگردد. از طریق همین درهاست که فیلم حتی در هر دو بُعد استعاری و داستانی/مادی واقعیت بزرگتر بیرونی و تاریخی را احضار میکند و هم به «ژانر»، گونه و تاریخهایی سینمایی برمیگردد. حرف آخر را همین اول بزنیم: درها ریز و درشتِ جهان خانهی پدری را سامان دادهاند. شکاکان پاسخ خواهند داد که بله البته که فیلمها همه پر از در هستند و آدمهایشان به ضرورت...