کمدی خطاها

 

چرخه‌ی رنگ (الکس راس پری، ۲۰۱۱)  – ***

 

«یادآورِ آن سینمای مستقلِ نیویورکی که عاشقش بودیم – سیاه-و-سفید، فیلمبرداری شده با دوربینِ 16، خودانگیخته و مملو از دیالوگ‌هایی هوشمند و جذاب – سینمایی که دیگر وجود ندارد». و شاید این توصیفِ سردبیرِ کایه دو سینما (در ایمیلی به یک منتقدِ آمریکایی) از این دومین ساخته‌ی فیلمسازِ بیست-و-هشت‌ساله، الکس راس پری، مناسب‌ترین باشد برای معرفیِ فیلمی که ساکت و بی‌ادعا در سینمای امسالِ آمریکا به روی پرده رفت و کارهایی کرد که بسیاری از بزرگ‌ترها (چه در خطِ اصلی و چه در حاشیه) نخواستند که انجامش دهند یا بدیهی‌اش انگاشتند. در فیلمِ راس پری، ایمانی هست به خلقِ «کاراکتر»، طرحش به عنوانِ مسأله، و رسوخِ به همتافته‌ای از تناقض‌ها بی‌هیچ راحت‌طلبی‌ای در حل-و-فصلِ ساده‌ی آنچه که برمی‌انگیزد، و هم‌هنگام راحتی و سبک‌بالی‌ای برای طیِ مسیری که فقط چنین ایمانی می‌تواند محرکش باشد. در چرخه‌ی رنگ، به رغمِ نقطه‌ای که از آن آغازیده، نه از آدم‌های «معمولی» شکل‌گرفته در دلِ «رئالیسمِ» این سال‌های سینمای مستقلِ آمریکا یا با هر اسم و واریاسیونِ دیگرش نظیر «ساندنسی» یا mumblecore خبری هست – سینمایی که به عنوانِ یک «آلترناتیو» شکل گرفت اما خیلی زود بدل شد به یک «ژانر» و «برندِ» دیگر تا درسِ بزرگش این باشد که خلاقیت و آفرینش بیش از آن که یک موقعیت باشند یک انتخاب‌اند؛ همان درسی که راس پری آن را خوب آموخته – و نه از آن جنسِ تابوشکنی‌هایی که فیلمی مشابه می‌توانست به دامش بیافتد (به رغمِ ورودش به حیطه‌ی ممنوعه‌های اخلاقی می‌کوشد داستانِ دو کاراکترش را جایی ورای هر اخلاقی‌کردنی بازبسازد)، اما به جای هر آن چه که نیست (و چه خوب) در آن یک حسِ دلپذیرِ سینه‌فیلی هست که وامی‌داردش تا سفرِ جاده‌ایِ ساده اما نه معمولیِ دو کاراکترِ مشکل‌دار و خارجِ از نُرم‌اش را به کند-و-کاوی منزل-به-منزل در ذات و معنای تک‌افتادگی و غریبگی‌شان از جمع بدل کند … این که در پایانِ سفر کجا ایستاده‌ایم هم فرعِ آن آسودگی‌ای است که دو کاراکترش (و نه حتا ما) شاید فقط برای لحظاتی آنی و گذرا تجربه‌اش کرده‌ باشند … نه رها از کاستی‌ها اما نمونه‌ی آن سینمایی که این روزها به سختی وجود دارد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار