یادداشت‌های جشنواره‌ی فجر - ۲

 
 
صحنه‌های خارجی (علیرضا رسولی‌نژاد) – یادداشت دوم
 
 
با چند نفر از دوستانم قرار گذاشته‌ایم برای دیدن فیلم یادداشت‌های موتورسیکلت ساخته‌ی والتر سالس فیلمساز برزیلی. در شبی سرد، راهی طولانی را تا سینما فرهنگ طی می‌کنیم، آن هم با کلی برنامه‌ریزی قبلی و پیش‌بینی و درنظرگرفتن صف طویل مشتاقان فیلم ــ از مشتاقان سینما گرفته تا مشتاقان ارنستو چه گوارا ــ پیش‌بینی همه‌چیز را کرده‌ایم جز یک چیز: فیلم به جشنواره نرسیده، آن‌هم فیلمی که قاعدتاً پیش از این در جشنواره‌های بسیاری نمایش داده شده است. گو اینکه به فرض نرسیدن فیلم هم یک اطلاع‌رسانی ساده می توانست دست‌کم از اتلاف وقت انبوهی مشتاق سینمای بی‌خبر جلوگیری کند، اما بگذریم!
از دست‌دادن فیلم والتر سالس اما باعث می‌شود که به گونه‌ای جادویی از سینما صحرا ــ سینمای اختصاصی مطبوعات، آن هم بدون داشتن کارت خبرنگاری ــ سر دربیاوریم؛ و از قضا (و برای من، دوباره) سر نمایش صحنه‌های خارجی. دیدار دوباره‌ی فیلم پس از غافلگیری و ذوق‌زدگی نخستین سبب می‌شود که بتوانم به نگاهی متعادلتر در موردش برسم.
فیلم بخشی از تاثیرش در دیدار اول را از غیرمنتظره بودنش می‌گیرد. در دیدار دوباره طبعاً ذهن سخت‌گیرتر می‌شود و، دور از غافلگیری، با وسواس بیشتری فیلم را دنبال می‌کند. این البته چیزی است که در مورد هر فیلمی می‌تواند صادق باشد. در این دیدار دوباره‌ احساس کردم که فیلم از تدوین ضربه خورده است. مثال مشخصش سخنرانی‌هاست. می‌شد آنها را خلاصه‌تر کرد یا حتی به صورت تکه‌تکه در فیلم آورد، یا با استراتژی دیگری عرضه‌یشان کرد.
فیلم مجموعه‌ای از ایده‌هاست؛ بعضی از آن‌ها در آمده‌اند و بعضی نه. بعضی بسیار نو و جذاب‌اند و بعضی نه. مثلا قسمت مربوط به «اگر وودی آلن یک ایرانی بود نظرش راجع به وضعیت موجود چی می تونست باشه؟» درخشان است، به‌ویژه اگر توجه کنیم که در این قسمت در واقع جانمایه‌ی فیلم هم بیان می‌شود. هر چند که بعضی ظرافت‌ها نظیر شوخی‌ای که با جواد طباطبایی و «اندیشه پردازی در باب وضعیت گذار» می‌شود، برای تماشاگر بی‌اطلاع از ماجرا چندان قابل هضم نیست. نظیر این ظرافت‌ها البته در فیلم کم نیست و تماشاگر با توجه به میزان آشنایی‌اش با موضوع، از آن لذت می‌برد یا نمی‌برد. یا ایده‌هایی چون ایمیل‌کردن کتاب‌ها، بازی با کلمات «مستید» و «هستید» در گفتگوی تلفنی شایان، اشاره به عزیمت فیلمسازها به کره‌ی شمالی و اصلا خود شخصیت عموجان جذاب و در عین حال تاثیرگذار درآمده‌اند. در مقابل بعضی ایده‌ها چندان جذاب نیستند ــ یا حداقل در سطح بقیه نیستند ــ  مثل شوخی با سینمای ایران و علاقمندی که چشم‌وگوش‌بسته به سینما رفته است. در بالا از طولانی‌بودن سخنرانی‌ها گفتم حالا اضافه می‌کنم که به نظرم جا داشت که ایده‌های دیگری هم به فیلم افزوده شود، مثلاً پروسه‌ای که منتهی به سرگردان‌شدن عموجان در آب‌های سرزمین‌های شمالی و قایق‌سواری او می‌شود، می‌توانست با جزئیات بیشتری پخته‌تر، و در نتیجه تاثیرگذارتر، برگزار شود.
اما از این‌ها که بگذریم فکر می‌کنم صحنه‌های خارجی در دومین بار تماشایش همچنان فیلم خوبی است. سوای جسارت و نوآوری‌های مضمونی و ساختاری، این فیلم چیزهایی را به سینمای ما می‌آورد که خیلی کم در این کالبد بی‌رمق و کم‌جان دیده‌ایم. یکی اینکه ــ دوباره ــ یادآوری می کند که ــ  حتی کمی ــ  مطالعه چقدر می‌تواند به کار بیاید. کمتر فیلمی را در سینمای ایران می‌شناسم که اینقدر از مجموعه مباحث فکری جاری در میان روشنفکران ما آگاهی داشته باشد، و حتا مهمتر خواسته باشد با آن‌ها درگیر شود. دیگر مزیت این فیلم در همان چیزی است که در یادداشت قبلی نیز به آن اشاره کرده بودم؛ در معاصر بودنش. فیلم‌های سینمای ایران به ندرت ربطی به ما، زندگی، روزمرگی و دغدغه‌های ما دارند. آدم‌هایشان معمولاً در خلأ هستند؛ در بی‌زمان و بی‌مکانی مطلق. این حتی ربط چندانی به دانش و تسلط سینمایی فیلمسازانمان ندارد که بیشتر از نداشتن یک روحیه‌ی نقادی می‌آید و درگیرنشدن با روزمرگی انسان ایرانی. بهانه‌هایی چون سانسور و سیاست هم ــ بی آنکه بخواهم نادیده بگیرمشان ــ به گمانم در این مرحله از بحث گمراه‌کننده‌اند و تنها سرپوشی بر بسیاری چیزها.
 
***
 
نمی‌توان معناهای تلویحی فیلم را نادیده گرفت. فیلم به رغم ظاهر سرخوشانه‌اش تلخ است. سرگردانی عموجان در آب‌های سرزمین‌های شمالی تصویری از استیصال امروز ماست.

پی‌نوشت: داستان‌های من با سینما کریستال همچنان ادامه دارد (رجوع کنید به دو یاداشت قبلی!). شانس دیدار دوباره‌ی فیلم این حُسن را هم برایم داشت که بدانم سینما کریستال در هنگام نمایش فیلم تیتراژ پایانی آن را حذف کرده بود. صحنه‌های خارجی ادامه دارند.

نظرات

  1. وحيدجان
    به نظر من فيلم صحنه هاي خارجي به جز مجموعه اي از ايده هاي خوب و يك سكانس زيبا كه مربوط به وودي آلن بود چيز ديگري نيست... نمي دانم شايد فهم من اندك باشد اما به نظر مي رسد فيلم بسيار از هم گسيخته - پاره پاره و ناتوان در انتقال آن چيزي است كه مي خواهد بيان كند مخاطب به سختي مي تواند و شايد هم اصلا نتواند ربط منطقي يا غير منطقي اي بين سكانس هاي مختلف پيدا كند
    تلاش خط داستاني دادن به يك فيلم مستند از ديد من كاملا باشكست مواجه شده بود و حضور آن دو خواهر زاده و نوع ساخت و تدوين فيلم من را ياد فيلم هاي دانشجويي مي اندازد كه فريد زمان دانشگاه مي ساخت...
    مهرداد

    پاسخحذف
  2. مهرداد جان
    نه ، موافق نیستم. به تفصیل حرفهامو در مورد این فیلم زده ام و قصد دوباره گویی ندارم.من همچنانکه گفته ام فیلم رو بی ایراد نمی دانم و معتقدم فیلم دارای یک سیر روایی منطقی است. جان کلام در همان صحبتهای وودی آلن است آنجا که می گوید ما ایرانیان حتی چند دقیقه در طول تاریخمان در باب زندگی جمعی نیاندیشیده ایم فیلم با مجموعه ای از این شلختگی های زندگی ما شروع می شود به آدمهایی می پردازد که در این باب می اندیشند و اینکه شلختگی حاکم به گونه ایعجیبب آنها را می بلعد شاید هم آنها از همان ابتدا جزئی از این شلختگی بوده اند.
    در نگاهی دیگر فیلم در باب ساخته شدن فیلمی است به نام صحنه های خارجی و... این را رد نمی کنم ساخت فیلم شاید حرفه ای نباشد - که تازه آن هم جای بحث دارد ولی توجه کن به فضای ساخته شدنش اینکه اکثر کارهای فنی اش را تنها یکنفر انجام داده است...و اینکه هرکس می توان هر فیلمی را دوست داشته باشد یا نه و لازم نیست بگویی -...شاید فهم من اندک باشد...- این جمله اضافی است. آدم بایدوارد بحث شود و البته به جای دادن حکمهای کلی به جزئیات بپردازد!
    ممنون از اینکه مطالب مرا می خوانی وحید

    پاسخحذف
  3. Hi, BROOKLYN ROOSTER,
    At first I think I must clarify one point.
    When I speak about “poverty”, I don’t mean the rich Arabs that feed money of oil and support fundamentalist groups who they fight with any western cultural things as a Satan’s signs!
    But do you think any people enter these groups (or have this or same ideology) are rich Arabs?
    My answer is: No. The problem is more complex.
    Look! One time Islamic civilization (as well as Iranian civilization) is very rich in many aspects, like science, culture, medicine and etc. but this culture goes to downfall. Why? Because of many things. Western culture? Some Moslems think so, but I don’t agree with them. I think downfall of this culture because of internal problems. This civilization died because of itself.
    Some researchers speak about this, for example I introduce for you Javad Tabatabayi, Iranian big researcher that discuses this problem…
    This is the other discussion and I don't want to enter in that. But I think one thing that is important for our talk:
    This problem (falling dawn of this culture) is coinciding with progress of western culture and one another thing: imperialism.
    In these days Moslems sensed that westerners depredate their personality and many westerners' behavior helped for this imagination. For example look the behavior of America with us in recent century.
    And majority of this mans that enter this groups belong to the poor layers of these culture. They don’t have anything. (Who supports these groups? I agree with you completely. I think these are two separate issues)
    ***
    When is the time that the person selects to be violent with world? When he imagines that everything that he had is spoiled with others.
    (Yes, I believe that may be this image is not correct but this is other problem.)
    The recent violent in middle-east is a response to the ruin that they see from West. I don’t confirm it. I think “violent” is “violent”.
    But we must think for any problems that cause violence.
    The problem is this.
    Violence and ruin are not limited to special culture. The history of our countries is full of violence that we caused to other peoples and cultures.
    “History and culture portended from violence and blood”
    ****
    If we have courage to criticize this history, may be we have a chance to build a better world. Will we have this chance?
    Unfortunately, situation will be worst every day.

    پاسخحذف
  4. وحيد جان كجايي بابا نيستي
    مهرداد

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار