پدران و مادران

تبعید (2007) فیلم جدید آندره زوياگینتسف
چهار سال بعد از بازگشت
  • دوباره یادآوری نکته ای که نه چندان بدیهی­ست : چه کسی می­گوید "تارکوفسکی و هیچکاک آشتی ناپذیرند"؟
  • اگر "بازگشت" در باب پدر بود، "تبعید" تا چه اندازه می­تواند در باب مادر باشد؟ : "بدون عشق، او هیچ است".
  • "کنستانتین لاورننکو" پدر "بازگشت"، پدر "تبعید" نیز هست. آنجا اگر پدر بشارت دهنده­ی عشق بود، اینجا یادآور دوزخ جهانی است فاقد عشق.
  • اولین مواجهه با فیلم پیشنهاد می­کند که "تبعید" فراتر از مادر می­تواند در باب والدین نیز باشد : رابطه­ی فرزندان و والدین.
  • اولین مواجهه دوباره با شیطنت پیشنهاد می­کند که "تبعید" مضمون نهفته در "ایثار" تارکوفسکی را از آن خود کرده، آن را (این بار) در فرمی باشکوه به نمایش گذاشته و از فیلم مرجع فراتر می­رود. این پیشنهاد از مواجهه­ی کسی با فیلم می­آید که اگرچه دوستدار "تارکوفسکی" است، "ایثار" را چندان خوش نمی­دارد.
  • از گفته­های "آندره زوياگینتسف" در اولین نمایش فیلم در کن (نقل به مضمون) : پس از فیلمی چون "بازگشت" رفتن به سوی فیلم دوم طلسمی بود که باید شکسته می­شد ... فیلم خود هدف است نه تلاشی برای اثبات چیزی دیگر.

نظرات

  1. وحید عزیز، ممنونم که سر می زنی و می خوانی. درباره هفت، جایش هم این جا نیست اما... واقعاً چه می شود گفت.
    امیدوارم دوباره چاپ شود. چندبار شد که مجله را وقت نکردم بخوانم. چند روز قبل از شماره آخر، نشستم آن ده دوازده شماره را برداشتم و دیدم چقدر از "هفت"، نخوانده دارم! و بعد، این کارِ عجیب، ...

    "تبعید" را تازه دیده ام. دیدم که تازه دیده ای ش، شادمان شدم! جشنِ سه شب از شب های تعطیلی بود این فیلم، برای من.

    پاسخحذف
  2. من سوادم در اين زمينه شديداً کمه وحيد. اين بازگشت رو هم اول فکر کردم همون Volver باشه که ديده‌م و برام آشنا بود؛ اما صفحه‌ش نشون مي‌ده که چيزِي ديگه‌س. الان به هديه گفتم که فيلمي که وحيد معرفي کنه، ديدن داره...
    خوب باشي :)

    پاسخحذف
  3. سلام بر علیرضا
    و ممنون از تو
    بله "بازگشت" گنیتسف متفاوت است با "بازگشت" آلمادوار. "بازگشت" گنیتسف را سینما 4 تلویزیون ایران دو سال قبل هم نشان داده بود.
    پایدار باشی

    پاسخحذف
  4. اول درباره پست قبلی: کتابی که درباره اش نوشته بودی رو نخوانده بودم و حتی اسم اش رو هم نشنیده بودم (متاسفانه). اما آن نوشته ات من رو به طرز غافلگیر کننده ای شیفته این کتاب کرد. احساس کردم که بعدا با این کتاب خیلی کار دارم و این می تواند یکی از کتاب های بالینی من شود؛به عنوان کسی که شیفته روایت و روایت گری است. و تو چقدر با حوصله نوشته بودی. چقدر با دقت جمله هایت را کنار هم می گذاری. اینکه بتوانی کسی را علاقمند به اثری کنی که آن را ندیده و نخوانده، کار سختیه. هنر میخواد. و تو این هنر رو داری... و چقدر این وبلاگ برات اهمیت داره. این رو توی تک تک جمله هات حس می کنم. راستش مطمئن نیستم این رو باید بگم یا نه؛ اما هر پست که می گذره تحسین ام نسبت به این وبلاگ و نویسنداش بیشتر می شه.

    و درباره این پست: به عنوان یکی از علاقمندان فیلم "بازگشت"، از اینکه می بینم حالا می شه اثر دیگه ای از خالق اون فیلم دید؛ واقعا خوشحالم. با توجه به چیزهایی که گفتی و عکس زیبایی که گذاشتی، میشه حدس زد که این فیلم هم باید حال و هوایی مثل فیلم "بازگشت" داشته باشه. حالا فقط می مونه تهیه یک نسخه از فیلم که احتمالا کار سختی باید باشه. فقط امیدوارم فیلم معروفی بشه و سر و صدا کنه تا بلکه راحت تر گیر بیاد. البته عجله ای هم نیست. مسئله مهم فعلا فقط اینه که جای کوچیکی از ذهنت ثبت کنی که یه لذت ناب برای آینده ذخیره شد!

    پاسخحذف
  5. پویان عزیز
    نمی دونم از لطف فراوانی که به این وبلاگ ناچیز ابراز کرده ای چطور تشکر کنم. آدمو وسوسه می کنی که خودشو جدی بگیره ! ولی هنوز فکر می کنم تا رسیدن به نه حتی نمونه های ایده آل که همین نمونه های قابل قبول دور و بر فاصله ای قابل توجه هست. که بخشی از آن با ممارست و خوب دیدن و خوب خواندن به دست می آید و بخشی دیگر ...

    "تبعید" خوشبختانه یکی دو هفته ای است که کم و بیش در تهران دیده شده ولی نه خیلی زیاد طبعا. ولی به زودی زود فکر می کنم علاقمندان واقعی خودش را خواهد یافت ... و تهیه اش نباید کار سختی باشد.

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار