زخم دلمه‌بسته‌ی تاریخ

 

اس ۲۱: ماشینِ کشتارِ خمرهای سرخ (ریتی پانْه، ۲۰۰۳) – ***

 

در حالِ نوشتنِ متنی بودم در موردِ بازیِ آدمکشی، فیلمِ شرم‌آور و مشکوک به «پورنوگرافیِ» جاشوا اُپنهایمر که به گونه‌ای سؤال‌برانگیز در میانِ غالبِ منتقدان با استقبال مواجه شده (رتبه‌ی نخستِ نظرخواهیِ سالانه‌ی سایت اند ساوند برای نمونه)، که به این فیلمِ ریتی پانْه، فیلمسازِ بزرگِ کامبوجی برخوردم. فیلمِ ریتی پانْه درست از آن چیزهایی اجتناب می‌کند که جاشوا اُپنهایمر با سر در برابرشان به زمین می‌افتد: تبدیلِ گذشته‌ی خون‌بار به سیرک، حذفِ زاویه‌دیدِ مغلوبان، دادنِ تصویری ابتر از گذشته (و در نتیجه حال) و در نهایت به گونه‌ای مضحک صحنه‌ی نمایش و فیلم را اتاقِ اعترافِ کلیسا (یا دادگاه) فرض‌کردن. ریتی پانْه چند نفر از بازجویان و شکنجه‌گران را به ساختمانِ بازداشتگاهی متروک می‌برد، آن‌ها را به تدریج واردِ تجربه‌ی بازسازیِ گذشته می‌کند و بعد به گفتگو با دو تن از زندانیانِ سابق می‌کشاند. بر خلافِ بازیِ آدمکشی، بازسازیِ گذشته اینجا محتاطانه و فاصله‌گذاریْ فکرشده و عمیقاً هدفمند است. اتاق‌های خالی و متروک، عکس‌ها و لیست‌های زندانیانِ سابق و پرونده‌های قدیمی، در کنار قاب‌ها و حرکاتِ دوربینِ ریتی پانْه، همه و همه بر حضورِ عنصری غایب شهادت می‌دهند که همچنان سایه‌اش بر امروز گسترده است. به لطفِ بصیرت و عمقِ نگاهِ ریتی پانْه، «شر» اینجا آن نیرویی است فراتر از این زندانبان و آن آدم (زاویه‌دیدی که هنرمند در مواجهه با تاریخ می‌تواند برگزیند) و گذشته آن زخمِ دلمه‌بسته‌ای که رهایی از دردهایش به سادگی ممکن نیست و تنها می‌تواند موضوعِ گفتگویی باز و پایان‌ناپذیر باشد. 

نظرات

پست‌های پرطرفدار