کن: بازیِ انتظارها

 

 

این بیشتر یک بازیِ شخصی است. کنجکاوی‌ها و انتظارها با نظر به چند نامِ حاضر در کنِ امسال. انتظارهایی که گاه برآورده می‌شوند و گاه نه. این نیز هست که هیاهویی که در اطرافِ فیلم‌ها در کن ساخته می‌شود، مرا به آن بدبین کرده است. هیاهویی که در عصرِ اینترنت تشدید هم می‌شود (تصورِ این که منتقدها یا خبرنگارهای معروف از دقیقه‌ی 70 به بعد، از سالنِ اولین نمایشِ فیلم دارند در موردش توئیت می‌کنند!). پارسال فیلمی که بیشترین سروصدا برایش شد، ناامیدی کامل بود و دو فیلمی که هو شدند (فیلم‌های لئوس کاراکس و کارلوس ریگاداس) برای من دلچسب‌ترین اتفاق‌های آن بودند. از امسال تصمیم دارم که خبرهای روزهای جشنواره را دنبال نکنم و فقط به انتظارِ فیلم‌ها بنشینم.

 

بازی بزرگان

  • آرنو دپلشن و کلر دنی

    دو فرانسوی. دو فرزندِ با یک نسل واسطه‌ی موجِ نو (به رغمِ 12 سال اختلافِ سنی که با هم دارند). دو سینمای شکل‌گرفته در دهه‌ی نود. در یک سو سازنده‌ی شاهان و ملکه است و یک داستانِ کریسمسی (+). و در دیگر سو خالقِ مزاحم، 35 پیمانه‌ی رام (+) و ماده‌ی سفید (+). یکی مشاهده‌گرِ زندگی است و راویِ جان‌های پرتلاطم در موقعیت‌های انتخاب و «شدن» و دیگری شاعری که برایش سینما با اسطوره و تاریخ و سیاست در پیوند است. یکی پُرشاخ‌وبرگ است و به زندگی در سرشاریِ نیروهایش می‌اندیشد و دیگری مینیمال، پر از تغزل و سیر و سیاحت‌گرِ چهارگوشه‌ی عالم. یکی شاگردِ رنوار و تروفو است و قدم به قدم که پیش می‌آید، ملودرام‌هایش به تأملی بدل می‌شوند در معناهای جوانی تا میانسالی (و در سینمای او بود که بزرگ‌شدنِ تدریجی متیو آمالریک این فیگورِ بزرگِ بازیگریِ امروزِ فرانسه را دیدیم، همان‌طور که ژان‌پیر لئو را در سینمای تروفو) و دیگری به امپرسیونیست‌های سال‌های دورِ سینمای فرانسه بازمی‌گردد و تجربه‌گرایانه در چشم‌اندازهای سیاسی/فرهنگیِ معاصر به‌روزشان می‌کند.

    و مهم این که هر دو، دپلشن به گواهیِ دو فیلمِ آخر و دنی به گواهیِ سه تای آخر، حالا در اوجِ مسیرِ کاریِ خود هستند. و البته یک کنجکاویِ شخصی هم در کار است – برای من آخرین ساخته‌ی هر کدامشان محبوب‌ترینِ فیلمِ سالِ اکرانشان بود و هنوز هست (+ و +). [فیلمِ دنی در بخشِ «نوعی نگاه» قرار داده شده].

    مسافرانِ شرقِ دور

    • جیا ژانگ‌که

    در نیمه‌های دهه‌ی نود شروع کرد. در حال‌وهوایی که فیلمسازانی چون هو شیائو شین و ادوارد یانگ سینمای آلترناتیوِ تایوان و چین را به تدریج تحتِ تأثیرِ خود قرار می‌دادند. تجربه‌های جیا از جیب‌بر (1997) تا دنیا (2004) زورآزمایی‌هایی بودند در آن حال‌وهوای تازه شکل‌گرفته، با افزودنِ طعمی شخصی و به قصدِ رصد کردنِ زندگی‌های کوچکِ جاری‌شده در دلِ روایت‌های کلانِ تاریخِ معاصرِ چینِ مادر. مسیری که خیلی ‌زود با سکو (2000) اوجِ خود را نیز یافته بود. جیا پس از دنیا کوشید با تلفیقِ مستند و داستان ماجراجوییِ تازه‌تری را شروع کند، به هدفِ گذر کاملِ از قلمروِ استادانشان و رسیدن به زبانی شخصی‌تر. طبیعتِ بی‌جان و 24 شهر لحظاتِ خوشِ این ماجراجویی بودند. فیلمِ پیشینش ای کاش که می‌دانستم را کمی مبهم یافتم، چیزی که شاید به دلیلِ دوری از پس‌زمینه‌ی تاریخی/سیاسی‌ای نیز بود که جیا قصدِ رسوخ به آن را داشت. اما با نظر به مسیرِ طی‌شده، او اگر سرحال باشد می‌توان یکی از بهترین فیلم‌های این دوره را با او انتظار داشت.

    • هیروکازو کوره‌اِدا

    این فیلمسازِ بی‌سر و صدای ژاپنی، معمولاً فیلمسازِ مطمئنی هم هست. او آن فیلمسازی نیست که برایش سر و دست بشکنید، آن فیلمسازی نیست که با او به دنبالِ «حرف‌های بزرگ» یا شورش در زبان و فرم باشید، اما امروز وقتی برمی‌گردیم و به کارنامه‌ی پرتنوعش نگاه می‌کنیم، فیلم‌های کوچکی می‌بینیم که حسی از ایمان و اعتماد به جهانِ انسانی را در این زمانه‌ی پرطمطراق‌ها با ما قسمت کرده‌اند (+).

    با طعمِ ایرانی

    • اصغر فرهادی

    فیلم سختی باید بوده باشد، هم برای سازنده‌اش و هم برای رابطه‌ای که با مخاطبش خواهد ساخت. و این البته در موردِ هر فیلمسازِ دیگری نیز صادق است که گام به گام پیش می‌آید، به یکباره به اوج می‌رسد، از مرزهای ملی عبور می‌کند و بعد بر آن می‌شود تجربه‌ای بیرون از آن مرزهای آشنا انجام دهد. کم نبوده‌اند فیلمسازانی که درست در همین گردنه گیر افتاده‌اند. همین راه به نگرانی می‌دهد. اما خب چه می‌شود گفت جز این که باید به انتظار نشست و ماحصلِ کار را دید.

    در میانه‌ی امید و تردید

    • عبدالطیف کشیش

    سومین فیلمش، کوسکوس (یا با نامِ دیگرش رازِ دانه)، که از رهایی دوربینِ رنوار و پیالا آغازیده بود، یکی از بهترین فیلم‌های دهه‌ی پیشِ سینمای فرانسه بود. چنان فیلمی که بالاترین امیدها را برانگیزد، درست همان امیدهایی که کشیش با فیلمِ چهارم بر بادشان داد. انتظارِ فیلمِ تازه، انتظاری در کیفیت برای بازگشت به جهانِ کوسکوس است. چنین فیلمی حتا می‌تواند توقعِ نخلِ طلا نیز داشته باشد.

    • جیمز گری

    یادداشتی که چهار سالِ پیش بر دو عاشق نوشته بودم، با این شروع می‌شد:

    «[از قولِ کنت جونز:] خیلی وقت‌ها از منتقدانِ فرانسوی می‌شنوم که چه فیلم درخشانی بود این شب از آن ماست، و در مقابل، از منتقدهای آمریکایی که چه فیلم افتضاحی بود. ... این همه واکنش متضاد از کجا می‌آیند؟» و یک سال بعدتر نوبت هوبرمن بود که یادآوری کند اگر گری اینقدر عزیزکرده‌ی پاریسی‌ها نبود فیلم تازه‌اش، دو عاشق (2008)، را آنجا چیزی بیشتر از یک agréablement ridicule نمی خواندند.

    جیمز گری آن فیلمسازی است که جان می‌دهد برای بحث در موردِ پس‌زمینه‌های نقدِ فیلم و معیارها و سلیقه‌ها. او همچنان آن فیلمسازِ آمریکایی است که در فرانسه بیشتر قدر دانسته می‌شود. شاهدِ تازه: در فهرستی که کایه دو سینما در اوایلِ سال برای انتظارها و کنجکاوی‌هایش از سینمای 2013 منتشر کرد، گری جایگاهی ممتاز یافته بود. نگاهِ من به او ولی همچنان در موضعی میانه است. دوست دارم سازنده‌ی دو عاشق گامی جلوتر برداشته باشد.

    • برادرانِ کوئن

    فیلمسازهایی که وقتی منتظرید ناامیدتان می‌کنند و وقتی انتظارش را ندارید با فیلمی همچون یک مردِ جدی غافلگیرتان می‌کنند. هستند کسانی که می‌گویند دورانشان دارد سرمی‌آید، ولی من هنوز دوست دارم امیدوار باشم.

    نام‌های دیگر

    فرانسوا اُزون، پائولو سورنتینو و سوفیا کاپولا تا اینجا برای من نمونه‌ی آن فیلمسازی بوده‌اند که «کمتر از آنچه به چشم می‌آید در چنته داشته»، ستایش‌هایی را که نثارِ فیلمِ قبلیِ نیکلاس ویندینگ رفن شد درنیافتم و نمی‌دانم آیا می‌شود از پولانسکیِ پیر یا سودربرگ انتظاری داشت یا نه. و در کل کنِ پارسال به نظر فهرستِ ماجراجویانه‌تری داشت، هرچند نام‌های تازه و ناآشناتر نیز هستند …

  • نظرات

    1. سلام
      مطالب شماره دار هولی موتورز رو ادامه ندادید؟ خودتون مطلبی براش نمی نویسید؟

      پاسخحذف
    2. مطلب مفصلی نوشتم که امیدوارم به زودی چاپ بشه. شاید در این فاصله بحث‌های حاشیه‌ای رو هم در موردِ فیلم به صورت اون مجموعه یادداشت‌های وبلاگ ادامه بدم.

      ممنون.

      پاسخحذف

    ارسال یک نظر

    پست‌های پرطرفدار