یک – انسانیت نخوانیمش!


 
شور و شعف … یا تمسخر؟ این عنوانِ جدالی قلمی بود چاپ‌شده در شماره‌ی نوامبرِ 2000 سایت‌اندساوند. عنوانی که اشاره به فضای «اکستریمِ» دوقطبی و پر از تضادِ عجیب-و-غریبی داشت که دومین فیلمِ برونو دومُن در میانِ منتقدان به خود می‌دید – یکی از مثال‌زدنی‌ترین اختلاف‌نظرهای فضای انتقادیِ دو دهه‌ی گذشته؛ یا شاهکار بود یا سزاوارِ سوت و هیاهو.
تضادهایی که حتا عنوانِ به نظر بدیهی فیلم را نیز بی‌بهره نگذاشت. وقتی فیلم در آمریکا و انگلیس نشان داده شد، بسیاری از مجله‌ها [یکی همین سایت‌اندساوند] نامِ فرانسویِ فیلم را  L'Humanite نوشتند. دومُن اما اعتراض شدیدی کرد که نامِ فیلم حتماً باید آن گونه که او در نظر داشته، L'humanite نوشته شود. دعوایی بر سرِ بزرگ و کوچک نوشته‌شدنِ یک حرف! هر چه بود، برای دومُن معنا و سمت-و-سوی راستینِ اُمانیته با «اچِ» کوچک فهمیده می‌شد.
امروز و با گذر بیش از ده سال، می‌توان بی‌واسطه‌تر دریافت که چرا دومُن این همه بر خواندنِ نامِ شاهکارش با «حرفِ کوچک» اصرار داشت؛ فیلمی که یکسره با «حرفِ کوچک» (در نگاه، لحن و جهان‌بینی) شکل می‌گیرد، گسترش می‌یابد و می‌خواهد (از مخاطبش) که با آن دیده شود. جا دارد که درخواستِ دومُن به فارسی نیز محترم شمرده شود؛ ترجمه‌ی عنوانِ فیلم به «انسانیت»، دیدنِ فیلم (یا دعوت به دیدنِ آن) است با حرفِ بزرگ. یا دستِ کم مشکوک به آن است!
دومُن با اصرار بر این نام تأکید می‌کرد که «انسانیت»ی که در ذهن دارد نه دربردارنده‌ی مفهومی عام، جهان‌شمول و کلی که چیزی جزئی و کوچک‌تر است – یک کیفیت یا وضعیتِ «انسانی». او خیلی ساده می‌خواست کلمه‌ی نقش‌بسته بر عنوانِ فیلم را از بارِ کلی/عمومیِ آن برهاند. به دلایلِ بسیاری می‌توان ادعا کرد این فقط یک بازی با کلمه‌ها یا تفسیری حاشیه‌ای بر فیلم نیست؛ که نگاهی است نهفته در ذات و درونِ فیلم؛ در حرکتِ ارگانیکِ آن. می‌توان حتا به عقب بازگشت و نوشته‌های انتقادی پیرامونِ فیلم را بازخواند و دید که کدام‌ها فیلم را با حرفِ بزرگ دیده‌اند و کدام‌ها با حرفِ کوچک. وقتی رابین وود نوشت [ترجمه‌ی فارسی‌اش را از اینجا می‌آورم] فیلم دومُن «درباره‌ی چیزی است که عنوان فیلم اعلامش می‌کند، انسانیت به معنای واقعی و مطلق کلمه، […] فیلم درباره سومالی‌ست، کوزوو، تیمور‌ شرقی یا درباره بی‌خانمانی و مردان و زنانی که هر زمستان در اطراف ما جان می‌دهند، …»، خیلی ساده فیلم را با حرفِ بزرگ خوانده است. یا مارك كازينز، وقتی که در آن شماره‌ی سایت‌اندساوند کوشید در نامِ L'Humanite پیوندی با نامِ روزنامه‌ی معروفِ قدیمیِ فرانسوی ببیند. و در مقابل منتقدانی که فیلم را یکسره با حرفِ کوچک دیده‌اند: از جمله‌ی آن‌ها جاناتان رزنبام و کنت جونز.
ممکن است شما با نوشته‌ی رابین وود هم‌داستان باشید و بگویید ولی این از آن دست اختلاف‌هایی هست که به زاویه‌ی تفسیر برمی‌گردد و ممکن است در موردِ فیلم‌هایی دیگر نیز پیش بیاید. حق با شماست! و مخالفتی با خواندنِ دیگرگونه‌ی هیچ‌ فیلمی و در این مورد دیدنِ اُمانیته با «حرفِ بزرگ» نیست یا، حتا در راستا و تداومِ آن، تفسیرهایی از جنسِ «فرئون در پایانِ فیلم مسیح‌وار بارِ تمامِ انسانیت را بر دوش می‌کشد». اما مسئله اینجا نامیدنِ فیلم است آن‌ هم وقتی فیلمساز به صراحت بر آن تأکید کرده است. معتقدم این از آن مواردی است که توجهِ منتقد به پیچیدگیِ عنوانِ فیلم، تفسیرش را نیز خودآگاهانه‌تر می‌کند، حتا اگر در نهایت بخواهد فیلم را همچنان با «حرفِ بزرگ» بخواند. آندره‌آ پیکارد منتقدِ جوانِ کانادایی شاید هوشمندانه‌ترین سوال را از دومُن در این مورد پرسید که «نامِ فیلمِ شما مضمونی کلی دارد اما خودِ فیلم درگیرِ ایده‌ای سخت مشخص و محلی است» که بعدتر جوابِ هوشمندانه‌ترِ فیلمساز را سبب شد: «امرِ کلی تنها از دلِ امرِ جزئی فهمیده می‌شود؛ … نمی‌توان کلیت را فیلم کرد، مگر از دلِ داستان‌هایی معمولی و ساده … » [سینه‌اکشن، شماره‌ی 51].
امرِ کلی در برابرِ امرِ جزئی؛ جهان‌شمول در برابر محلی؛ بزرگ در برابرِ کوچک … این دوگانگی حتا در سطحی می‌تواند راهی فرمال و تماتیک برای دیدنِ فیلم پیش بگذارد [یادداشتی تکمیلی که بعدتر خواهد آمد، امیدوار است این را توضیح دهد] و شاید توجه به این نکته نیز بیراه نباشد که فیلم چطور بازی ظریفش را از همان آغاز و با نامش شروع کرده است (از آن دست عنوان‌های نادری که استراتژیِ فرمال/تماتیکِ فیلم دقیقاً همراه با آن و نه بعد از آن شروع می‌شود). دومُن عنوانی کلی بر فیلم می‌گذارد و بی‌فاصله می‌گوید آن را با «حرفِ کوچک» بنویسید و بخوانید. شاید بهترین ترجمه‌ی نامِ فیلم به فارسی نیز انتخابی باشد که بتواند این بازی را در خود انعکاس دهد. اما «انسانیتِ» فارسی اگرچه دربردارنده‌ی هر دو وجه است، اما یک، به دلیلِ شکلِ کاربردِ هرروزه‌اش که امروز بیشتر معنایی کلی یافته، در مقابلِ چیزی از جنسِ «انسانی» یا «وضعیتِ انسانی» و دو، به دلیلِ رسم‌الخطِ فارسی که اجازه‌ی بازی‌هایی از این دست با معنای کلمه را نمی‌دهد، ترجمه‌ای نامناسب است. اگر قرار بر نامیدنِ فیلم بر «انسانیت» باشد، شاید «انسانی» پیشنهادِ بهتری باشد اما نه کاملاً رضایت‌بخش. ولی می‌توان از همه‌ی این مشکل‌ها خلاص شد و از انگلیسی‌ها تقلید کرد که به جای خواندنِ فیلم با چیزهایی از جنسِ Humanity در نهایت عنوانِ فرانسوی را نگه داشتند؛ بگذریم از اینکه اُمانیته در فارسی هم رایج است و کلمه‌ای غریبه نیست.
 
 
این یادداشت، بخشِ نخست از یک مجموعه‌ی سه‌تایی است که به تدریج اینجا ظاهر خواهد شد.

نظرات

  1. سلام آقاي مرتضوي، قبلا هم يک پيام براتون گذاشتم اما ظاهرا به دستتون نرسيده. مطلب جالبي بود و البته هو‌ل‌برانگيز براي من؛ به خاطر نگاهي تا اين حد دقيق. تبريک مي‌گويم. به ذهنم رسيد که شايد بشود اسم فيلم را گذاشت انسان‌وارگي، شايد اينطوري از بار کلي‌گرايي آن کاسته شود و اندکي رنگ و بوي جزئي‌نگري به خود بگيرد. به هر حال ممنون از اين مطلب دقيق.

    پاسخحذف
  2. ممنونم محمد رضا از لطف و توجهِ شما ...

    پاسخحذف
  3. وحید عزیز
    اول از همه که باید بگم خیلی ممنون از نوشته خیلی خوبت که واقعا مثل کلیدی می‌مونه که باعث می‌شه نگاه‌های مختلف به فیلم رو در کنار هم جمع می‌کنه و امیدوارم که وقت پیدا کنی و بتونی قسمت‌های دیگه مقاله رو هم زودتر بنویسی

    اما بعد از سوالی که برای من پبش می‌یاد به گونه‌ای ارتباط بین این دو نوع شیوه دیدنه، بین جهان شمول و محلی، بین بزرگ و کوچک. وقتی که برمی‌گردم و متن‌هایی مثل نوشته کنت جونر رو می‌بینم که می‌گه «همه­‌ی این­‌ها منجر به پرتره­‌ای خیره کننده از زندگی در شهرستانی کوچک می‌شود: دل­‌زدگی، آشنایی با تیک‌­ها و خلق­‌وخوهای غیرعادیِ هر یک از ساکنان و این­‌که ماورای افق هیچ چیز وجود ندارد؛ این بن­‌مایه­‌ی اصلیِ «انسانیت» است.» می توانم کاملا این منطق کوچک و محلی بودن رو درک کنم. از طرف دیگه وقتی به گفته‌ایی که خودت از دومن نقل کردی بر می‌گردم که «امرِ کلی تنها از دلِ امرِ جزئی فهمیده می‌شود؛ … نمی‌توان کلیت را فیلم کرد، مگر از دلِ داستان‌هایی معمولی و ساده » به نظرم می‌رسه که خوب این دنیای کوچیک تعریف شده در فیلم خودش سرآغازی است برای ورود به یک دنیای جهان شمول و یا به زبان دیگر مثالی است از یک دنیای جهان شمول. یک جوری از آن محله کوچک به همه دنیا می‌رسم. به تمام نمونه‌های انسانی فارغ از مکان و زمان. بعد این نگرش من رو به می رسونه به نوشته‌هایی مثل نوشته رابین وود. انگار که در نهایت هر دو یک حرف را می‌ زنند.

    شاید که همه این حرف‌هایی که اینجا گفتم چیزی بجز سفسطه‌‌ نباشه و من واقعا متوجه تفاوت جهان‌شمول و محلی نشدم ولی خوشحال می‌شم که نظرت رو بدونم

    پاسخحذف
  4. ممنون علی جان از توجهت،

    بحثی که طرح کردی به همان نکته‌هایی اشاره دارد که بخشِ دومِ این نوشته را شکل می‌دهد. سعی می‌کنم زود بنویسمش. بعد بحث رو ادامه می‌دهیم ..

    پاسخحذف
  5. آقای مرتضوی حدودا سه سال از این مطلب گذشته بخش های دیگه ی مطلب رو نمیذارید؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ممنون از یادآوری. امیدوارم با یک مقاله مفصل در مورد برونو دومن این تأخیر را جبران کنم.

      حذف

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار